- گرم خیز
- گرم خیزنده، چست و چالاک، تیزرو
معنی گرم خیز - جستجوی لغت در جدول جو
- گرم خیز
- جلد چابک تیزرو: برانگیخت پس چرمه گرم خیز بیفکند بر هندوان رستخیز، سحر خیز، صوفی که جهت نوافل پیش از پایان شب برخیزد، نماز شب گزار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جلدی چابکی، سحر خیزی
آنکه کینه ای سخت دارد
طرب انگیز، جایی که طرب آورد
آنکه دیر از جا برخیزد، دیرجنب، برای مثال از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش / می رسد خوابی که بیداری فراموشت شود (رضی دانش - لغتنامه - گران خیز)
آنکه به شتاب تاخت کند، گرم تازنده
زمینی که از آن گندم فراوان به دست آید
غربال که دارای سوراخ های ریز باشد، موبیز
ویژگی آنکه یا آنچه بر روی زمین به طور خمیده حرکت می کند، حالت بین نشسته و برخاسته، خیز کوتاه
آنکه (محلی که) طرب آورد
کسی که کینه ای سخت دارد دشمن قوی: سرد نفس بود سگ گرم کین رو به از آن دوخت مگر پوستین. (نظامی)
گرمسیر مقابل سردسیل: زیراک ایشان هر سال زمستان یکی سفر سوی یمن کردندی بگرم سیل و بتابستان یکی سفری سوی شام شدندی بسردسیل
تندرو سریع السیر، تند با حرارت: صهبا، خم باده پیر دیری بوده است پیمانه حریف گرم سیری بوده است. (صهبا. اسم جنس و معرفه و نکره. م. معین 34) محلی که هوای آن در زمستان گرم است قشلاق مقابل سردسیر: و گفت بوبکر دبیر بسلامت رفت سوی گرمسیرت از راه کرمان بعراق و مکه رود، جمع گرمسیرها گرمسیرات
کسی که با مردم بسیار معاشرت کند خون گرم
آنکه بشتاب تاخت کند تند تازنده: آن مشرب سرد گرم تاران ترآخور جان خشک بازان... (تحفه العراقین)
غربال سوراخ تنگ آردبیز منخل
غربال سوراخ تنگ آردبیز منخل
جایی که در آن گندم فراوان بعمل آید
غربالی که دارای سوراخهای تنگ باشد، غربال با سوراخهای تنگ
برخاستن از روی زمین نه بکمال بنحوی که بدن خمیده نماید: (... نیم خیز بلند شد)
برخاستن از روی زمین نه به کمال به نحوی که بدن خمیده نماید
زمینی که پر منافع و سود انگیز و برومند باشد
جایی یا چیزی که از آن غم و اندوه برآید
اندوه خیز فژمخیز جایی که در آن غم تولید شود غم آور غم انگیز